سلام پاییز دوست داشتنی
"سکوت می کنم و حرفی برای گفتن ندارم
حرفا هایم ته کشیده ! در هوایی که تو نفس میکشی حرفی برای گفتن نمی ماند
پاییز هوای توست روزهای توست و بهار من
...
از کنار لوازم التحریری که رد میشوم دلم قنج میرود
برای آنکه بروم توی مغازه و مداد و پاک کن بخرم
یادش بخیر! چقدر ذوق روز های اول پاییز عجیب بود و دوست داشتنی
هنوز برای خودم مداد و پاک کن میخرم و هنوز دلم برای هم شاگردی هایم تنگ می شود
پاییز و شب های طولانی، لبخند های زیاد شعر های خواندنی چای داغ و مادرم که همیشه همراه شباشب پاییزی من است
تورا همیشه کم داشتم در میانه ی همه پاییز هایی که رفنته است و حالا این پاییز با سختی که پیش روی من دارد
نبودن تو عجیب شده است
نبودن تو سختی است غریب و بارانی مضاعف و غمی شور انگیز که مرا پیش میبرد برای گذر از پاییز امسال
پاییز من همیشه اینگونه است
دلتنگ و پر شعر و پر چای
راستی ! هیچ کس به سکوتم نرسیده و همه به فریادم رسیده اند
پس سکوت میکنم در هوایی که هوای توست"
امیدوارم همه از اومدن پاییز دل به نشاط شده باشین
روزگار جای ماندن نیست باید بروی تا زودتر برسی