دقیقا مثل فردا خدا  بعد از هفده سال منو به مامان بابام هدیه داد نمی دونین چقدر خوشحال بودن

حالا امروز منم خوشحالم واسه این که توی این دنیا دارم زندگی میکنم

فقط فقط از یک چیز ناراحتم که توی این۲۲ سال هیچ کاری واسه خدای خودم نکردم  خیلی ناراحتم که خیلی وقتا صدای مهربونشو نشنیدم به حرفاش گوش ندادم امیدوارم بعد از ماه رمضون امسال بتونم واسش بنده خوبی باشم

خدایا منو ببخش گاهی اوقات صدامو نخواسته بالا بردم  اما تو صبوری کردی و با گوش دل شنیدی

خدایا فقط می خوام اگه یک روز دیگه زنده ام واسه تو زندگی کنم

خدایا ممنون که منو به مامان بابام دادی

خدایا عاشقتم با شین شیش نقطه

خدایا مرسی